دانلود کتاب مردی به نام اوه
داستان مردی به نام اوه چیست
مردی بدخلق و در عین حال دوست داشتنی متوجه می شود که وقتی یک خانواده جوان پرهیاهو به خانه همسایه نقل مکان می کنند، دنیای تنهایی اش به هم می خورد .
با مردی به نام اوه آشنا شوید. او یک آدم کج خلقی است، از آن دسته از افرادی که به افرادی که از آنها بدشان می آید، اشاره می کند، گویی سارقانی هستند که بیرون پنجره اتاق خواب او دستگیر شده اند. او اصول ثابت، روال های سختگیرانه، و فیوز کوتاهی دارد.
طرح
اووه لیندال بیوه 60 ساله در یک محله شهری زندگی می کند، جایی که قبلاً رئیس انجمن محله بود، تا زمانی که رونه، دوست سابقش جایگزین او شد. رون اکنون پس از سکته مغزی فلج شده است و همسرش آنیتا از او مراقبت می کند. اوه پس از از دست دادن همسرش، سونجا، معلم مدرسه، به دلیل سرطان شش ماه قبل، افسرده است. او که به مدت 43 سال در همان شرکت کار کرده بود، مجبور به بازنشستگی شد. تلاش های او برای حلق آویز کردن خود بارها توسط پروانه مهاجر ایرانی ، همسر سوئدی اش پاتریک و دو فرزندشان که در حال نقل مکان به خانه روبروی خیابان هستند، قطع می شود.
در طی اقدام دیگری برای خودکشی، اووه به دوران کودکی خود بازمی گردد . مادرش در کودکی فوت کرد و او را با پدر آرامش که مکانیک شرکت قطار بود تنها گذاشت. پدرش دانش خود را در مورد موتورها با اوو که شغل نیمه وقت در حیاط قطار داشت در میان گذاشت. او که امتحاناتش را بهویژه خوب انجام داده، نتایج خود را به پدرش گزارش میکند، پدرش چنان مشتاق انتشار این خبر است که مراقبت نمیکند و قطار به او برخورد میکند و کشته میشود.
طی تلاش دیگری برای خودکشی، این بار با مسمومیت با گاز مونوکسید کربناوه در ماشین در حال حرکت خود در یک گاراژ نشسته است و دوباره گذشته را به یاد می آورد، زمانی که در شرکت قطار شروع به کار کرد. دو مرد از شورای محلی، که اووه آنها را «پیراهنهای سفید» میخواند، به خانه اوه جوان میرسند و اعلام میکنند که باید تخریب شود. Ove در عوض خانه را تعمیر می کند. خانه همسایههایش یک شب آتش میگیرد و اوو دو نفر را نجات میدهد، اما جرقههای ناشی از آتش باعث سوختن خانهاش میشود و The Whiteshirts از مهار آتش جلوگیری میکند زیرا قصد دارند در هر صورت آن را تخریب کنند. بدون جایی برای رفتن، Ove در قطار در محل کار می خوابد. او از خواب بیدار می شود و متوجه می شود که یک زن جوان به نام سونجا روبروی او نشسته است. او با او کتک می خورد و هر روز صبح به همان قطار اولیه برمی گردد. پس از سه هفته، او دوباره او را پیدا می کند و آنها شروع به قرار ملاقات می کنند. او را تشویق می کند که به مدرسه بازگردد و او مدرک مهندسی می گیرد.
تلاش اوه برای خودکشی با کوبیدن درب گاراژ توسط پروانه قطع میشود که میخواهد به بیمارستان برود زیرا شوهرش تصادف کرده است. اوه از دو دختر پروانه و پاتریک، سپیده و نسانین، در حالی که آنجا هستند مراقبت می کند و پس از ایجاد صحنه ای مجبور می شود بیرون بنشیند. بعداً اوه به ایستگاه قطار می رود و قصد دارد از جلوی قطار بپرد. با این حال، زمانی که مردی روی سکو بیهوش می شود و روی ریل می افتد، Ove به پایین می پرد و او را نجات می دهد. پروانه از اووه می خواهد که رانندگی را به او آموزش دهد و او در نهایت موافقت می کند. او همچنین یک گربه ولگرد را که قبلاً برایش آزاردهنده بود، می برد. او به پروانه از دوستی گذشته خود با رونه میگوید، و نحوه همکاری آنها برای برقراری نظم و نظم با اوه، رئیس هیئت مدیره انجمن محله و رونه، نایب رئیس.اتومبیلهای ولوو و اووهها برای ساب ، تا اینکه رون یک «کودتا» ترتیب داد و او را به عنوان رئیس جایگزین کرد. او همچنین شروع به پیوند با گربه جدید خود می کند. او دوچرخه ای را که از یک نوجوان محله به نام آدریان مصادره کرده بود تعمیر می کند و آن را به آدریان که در یک مغازه کباب فروشی با جوانی به نام میرصاد کار می کند، پس می دهد. اوه متوجه آرایش چشم میرصاد می شود و از او می پرسد که آیا او “یکی از همجنس گرایان” است، اما از میرصاد دوری نمی کند.
اوو علیرغم بهبود روابطش با همسایگانش، با دو پیراهن سفید که سعی می کنند رون را به زور وارد خانه سالمندان کنند، درگیر می شود. اوه سپس با استفاده از تفنگ ساچمه ای سعی می کند خودکشی کند، اما آدریان و میرصاد زنگ خانه او را به صدا در می آورند. آدریان می گوید میرصاد پس از بیرون آمدن از خانه اش بیرون رانده شده بودبه خانواده اش نیاز دارد و به مکانی برای اقامت نیاز دارد. اوه با اکراه میرصاد را به داخل دعوت می کند. بعداً اوه به پروانه می گوید که چگونه سونجا در دوران بارداری قبل از آمدن بچه می خواست به تعطیلات برود. او و اوه با یک اتوبوس تور به اسپانیا سفر کردند، اما در مسیر بازگشت به خانه، اتوبوس تصادف کرد. سونجا نوزاد را از دست داد و روی ویلچر محبوس شد، که باعث شد نتواند شغل معلمی را بر عهده بگیرد. هنگامی که مقامات محلی درخواست اوو برای ساختن یک رمپ ویلچر را نادیده گرفتند، او در شب به مدرسه رفت و یکی را نصب کرد.
اوه سقوط میکند و به بیمارستان منتقل میشود و در آنجا پروانه را بهعنوان خویشاوند نزدیکاش معرفی میکند. به پروانه می گویند که “پدر” او از بزرگی قلب رنج می برد اما زنده می ماند. او با خنده به اوو می گوید که او از مرگ وحشتناک است، قبل از اینکه خودش زایمان کند و پسری را به دنیا بیاورد. اووه به دختران پروانه که او را پدربزرگ می نامند، هدیه می دهد. چند ماه بعد، پروانه با طوفان زمستانی از خواب بیدار می شود و از پنجره به بیرون نگاه می کند تا ببیند که رانندگی اووه پاک نشده است و اووه در ساعت همیشگی خود بیدار نشده است. پروانه و پاتریک به سمت خانه اوه می دوند تا متوجه شوند که او در خواب مرده است. اوه، پس از رسیدن به آرامش، دستورات سختی را برای تشییع جنازه خود گذاشته است. سرویس مملو از همسایگان است. فیلم با بیدار شدن Ove در قطاری که برای اولین بار سونجا را ملاقات کرد، به پایان می رسد تا او را در آنجا در انتظار او بیابد.
manujani یا همان منوجانی پایگاه دانلود کتاب رایگان و خرید کتاب دعا نویسی ، همچین مقاله های رایگان انتشار یافته است ، انواع اقسام کتاب مقاله در این سایت به اشترکا گذاشته شده است.
فیلم بر اساس کتاب اوه
A_Man_Called_Ove_(film) کتاب مردی به نام اوه ( سوئدی : En man som heter Ove ، تلفظ شده ) یک فیلم کمدی-درام سوئدی است که در ۲۵ دسامبر ۲۰۱۵ در سینماهای سوئد اکران شد. هانس هولم و بر اساس کتابی به همین نام توسط نویسنده فردریک بکمن در سال 2012.
در نقش اول به عنوان اوه، رولف لاسگارد است. این فیلم در پنجاه و یکمین جوایز گولدباگ در سال 2016نامزد شش جایزه شد که دو جایزه را برد . نامزد جایزهبهترین فیلم خارجی زبان و بهترین گریم و آرایش مو در هشتاد و نهمین دوره جوایز اسکار .
چرا باید کتاب مردی به نام اوه را بخوانم
این کتاب که به زبان سوئدی نوشته شده است، a-man-called-ove-book-review برای دسته بندی «کتابی که در اصل به زبان دیگری بود» انتخاب شد. بکمن در مصاحبه ای با گودریدز می گوید که دوست ندارد زیاد در کار مترجمش دخالت کند. باید بگویم احساس کردم کتاب در ترجمه گم نشده است. من از این تجربه یک مشتری بسیار خوشحال بیرون آمدم.
این کتاب این ایده را از بین می برد که شما می توانید یک شخص را از ظاهر بیرونی درک کنید. همانقدر که اووه سعی کرد شخصیتی دشوار باشد، اگر خوانندگان تا پایان داستان عاشق او نشوند، بسیار شگفت زده خواهم شد.
با همه ظواهر، اوه همان مرد محله ای است که تمام تلاش خود را می کند تا دیگران را صاف کند. با این حال، همانطور که داستان باز می شود، خوانندگان متوجه می شوند که چیزهای بیشتری از آنچه به چشم می آید برای او وجود دارد. این کتاب این ایده را از بین می برد که شما می توانید یک شخص را از ظاهر بیرونی درک کنید.